استاد رحیم دیندر(کامران)فقط و فقط منتظر حضور همیشگی تو در کنارم هستم نه در جملات عاشقانه و ....

ساخت وبلاگ

از این حرف های تشریفاتی که هی اس بدهی

یا ایمل بفرستی و بگویی اگرچه کنارت نیستم

همیشه در قلب منی نه این طوری نمی خواهم

من دیگرنمی خوام در الفاظ و تشبیه هات

گم بشم ولی درد دوریت عذابم دهد

خانه عشق ترا خلد برین انگاشتم

قصه عشق ترا بر برگ گل بنگاش.....

فقط و فقط منتظر حضور همیشگی

تو در کنارم هستم

نه در جملات عاشقانه و .....

از این حرف های تشریفاتی که هی اس بدهی

یا ایمل بفرستی و بگویی اگرچه کنارت نیستم

همیشه در قلب منی نه این طوری نمی خواهم

من دیگرنمی خوام در الفاظ و تشبیه هات

گم بشم ولی درد دوریت عذابم دهد

خانه عشق ترا خلد برین انگاشتم

قصه عشق ترا بر برگ گل بنگاش.....

از این حرف های تشریفاتی که هی اس بدهی

یا ایمل بفرستی که اگرچه در کنارت نیستم

اما تو در قلب من همیشه

هستی و خواهی ماند نه .....

نمی خوام در الفاظ و تشبیه هات گم بشم

ولی درد دوریت عذابم دهد ترا می خواهم

در کنار خودم از پیامک ها کامنت ها

و ایمیل هایت کاسه وجودم

پر است پس برای من باش

و در کنار من باش

برای همیشه که دوستت دارم

در کنارم باشی همنفسم

باشی من اینطوری ترا می خواهم

من این نیمه شبهایی که از خوابِ

تو بیدار می شوم و خالی از رؤیای تو

می شوم را دوست ندارم.

من از شبهای طولانی ، من از بی تو بودن بیزارم .

چه تلخ نیستی !

خسته ام

نبودنت را گریسته ام ... تلخِ ، تلخ

خسته ام از ماتم نگاه خودم

خسته ام

خسته از چرا چرا های نبودنِ تو

شرمگین, خانه خالی از حجم تو

دلتنگِ سرخیِ گونه های تو

دلتنگ نگاه افسون گرت

دلتنگ گل وجود ت هستم

به دادم برس نمی خواهم همیشه

تا خلق نگویند مکن گریه بسیار

گردم غزل درد و در اشعار بگریم

نه تحمل اینگونه زیستن بیتو را ندارم

و این شعر غم اندر غم بسیار گویای

حال من است و بس

خانه عشق ترا خلد برین انگاشتم

قصه عشق ترا بر برگ گل بنگاشتم

تو نبودی تا ببینی من چسان

با خیالت گفتگوها داشتم

بر در ویران سرای عاشقان

پرچم عشق ترا افراشتم

تا نگردد دل اسیر ننگ و نام

در دلم بذر محبت کاشتم

عیش دنیا ذره ای ناچیز بود

گر چه آن را پر بها پنداشتم

چهره افسرده ام را منگرید

روزگاری جاه و عزت داشتم

استاد دیندار (کامران)

آری جاه و عزت من تو بودی

پس بیا

فقط و فقط منتظر حضور

همیشگی تو کنارم

هستم.....

نه در جملات

عاشقانه پس باز

می گویم:

به لبم رسید جانم

تو بیا که زنده مانم

پس از آن که من

نمانم بچه کار

خواهی آمد

چو بر قبرم

بخواهی بوسه دادن

رخم را بوسه ده

اکنون همانیم

سخن کوتاه کنم

بیا بیا و حتما بیا تا

سالهای عشق

و عاشقی من و تو

مثل گل پر پر نشود

و این به تصمیم و اراده

واقعی تو

بستگی دارد چون: در کار

خیر حاجت هیچ

استخاره نیست

از تو حرکت از خدا برکت

پس ز ودتر بیا

و باز آی و دل تنگ مرا

مونس جان باش

فریاد می کشم

دوستت دارم

همیشه در کنار خودم......

باشی ........



MAHVASH همه جا ...
ما را در سایت MAHVASH همه جا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3mahvash4 بازدید : 253 تاريخ : چهارشنبه 6 ارديبهشت 1396 ساعت: 16:11