غزلی مانا از: فصیح الزمان شیرازى (رضوان).......

ساخت وبلاگ

غزلی مانا از:

فصیح الزمان شیرازى (رضوان)

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویى

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویى؟!


به کسى جمال خود را ننمودهrlm; اى و بینم


همه جا به هر زبانى.....

غزلی مانا از:

فصیح الزمان شیرازى (رضوان)

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویى

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویى؟!


به کسى جمال خود را ننمودهrlm; اى و بینم


همه جا به هر زبانى.....

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویى

چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویى؟!

به کسى جمال خود را ننمودهrlm; اى و بینم

همه جا به هر زبانى، بود از تو گفت و گویى!

غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم

تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از میانه، گویى!

به ره تو بس که نالم، زغم تو بس که مویم

شده rlm;ا م زناله، نالى، شدهrlm; ام زمویه، مویى

همه خوشدل این که مطرب بزند به تار، چنگى

من از آن خوشم که چنگى بزنم به تار مویى!

چه شود که راه یابد سوى آب، تشنه کامى؟

چه شود که کام جوید زلب تو، کامجویى؟

شود این که از ترحّم، دمى اى سحاب رحمت!

من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویى؟!

بشکست اگر دل من، به فداى چشم مستت!



سر خمّ مى سلامت، شکند اگر سبویى

همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا

تو قدم به چشم من نه، بنشین کنار جویى!

نه به باغ ره دهندم، که گلى به کام بویم

نه دماغ این که از گل شنوم به کام، بویى

زچه شیخ پاکدامن، سوى مسجدم بخواند؟!

رخ شیخ و سجدهrlm; گاهى، سرما و خاک کویى

بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمى

بنموده مو سپیدم، صنم سپیدرویى!

نظرى به سوىِ (رضوانىِ) دردمند مسکین

که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویى

MAHVASH همه جا ...
ما را در سایت MAHVASH همه جا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3mahvash4 بازدید : 119 تاريخ : يکشنبه 15 اسفند 1395 ساعت: 4:22